هیات شهدای گمنام

شهید محسن احمد زاده

نانوایی محل بسته بود و برای خرید نان باید مسافت زیادی را طی می کردیم. به محسن که تازه از راه رسیده بود، گفتم« مادر جان! نانوایی بسته بود؛ می ری یه جای دیگه چند تا نون بگیری؟»

گفت« بله، چرا که نه؟» بعد موتورش را گذاشت داخل حیاط و کیسه را از من گرفت.

پرسیدم :« چرا با موتور نمی ری؟» گفت:« پیاده می رم. موتور مال خودم نیست؛ بیت الماله».

«کتاب فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص172»

پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای، آنان را لعنت کرده است؛آن کس که در کتاب خدا، آیه ای را زیاد گرداند و کسی که سنت و روش های مرا رها کند و کسی قضا و قدر خدا را تکذیب کند و کسی که حرمت عترت مرا که خدا واجب فرموده نکه ندارد، و کسی که اموال عمومی را به خود منحصر سازد و(تصرف در) آن را (به نفع خود) حلال شمارد.

الکافی، ج2، ص 293