حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مراسمی که در دانشکدۀ الهیات دانشگاه تهران در ایام سالگرد ترور استاد شهید مطهری توسط منافقین گروه فرقان برگزار شده بود سخنرانی کرد. فرازهایی از این سخنرانی را میخوانید
· در میان ضرورتهایی که باید برای عبور از جامعۀ اسلامی مورد توجه قرار داد، برخی از ضرورتها حالت راهبردی پیدا میکنند. یعنی توجه به آنها عملاً توجه به مجموعۀ گستردهای از راهبردها را در پی خواهد داشت. همچنین در میان همین ضرورتهای راهبردی، برخی از ضرورتها هست که طیف زمانی و شرایط گستردهتری را در برمیگیرند و در طول قرنهای متمادی نه تنها از اهمیت و راهبردی بودنشان کاسته نمیشود، بلکه اهمیت دو چندان هم پیدا میکنند. قرآن، روایات و تاریخ ما را به این نتیجه میرساند که همیشه ضرورت توجه به نفاق را باید به عنوان یک ضرورت راهبردی برای جامعۀ اسلامی مد نظر قرار داد. گرچه گاهی اوقات این ضرورت بیشتر خودش را نشان میدهد
· مؤمنان همیشه با دو گروه درگیر هستند؛ یکی گروه کافران و دیگری گروه منافقان. این دستهبندی، در قرآن کریم بیان شده است و یک تعبیر ذوقی نیست که بشود از کنار آن گذشت. (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ؛توبه/۷۳وتحریم/۹ -یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ*وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ ؛احزاب/۱و۴۸)
· در تاریخ اسلام درگیری با کافران مدت زمان اندکی طول کشید. درگیری مؤمنان با کافران به تعبیری ۱۳ سال (و یا حداکثر ۲۳ سال) بیشتر ادامه نداشت. یعنی درگیری با کافران تقریباً در طول دو دهه از آغاز اسلام، به سرانجام رسید و تمدن اسلامی بنیانگذاری شد. منتها اینکه این تمدن هنوز خودش را در اوج شکوفایی ظاهر نکرده است و «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(توبه/۳۳) تحقق پیدا نکرده است، بهخاطر درگیری ۱۴۰۰ سالۀ مؤمنان و منافقان است و ضرباتی که از جانب منافقان متحمل شده است.
· ما الان بیشتر در دوران درگیری با نفاق به سر میبریم. دانشکدهای به نام دانشکدۀ الهیات یا حوزههای علمیه که مأموریت دینی و معنوی و معرفتی به عهده دارند، علی القاعده باید در حال تولید و تامل در ساز وکارهای برخورد فکری با نفاق باشند، اما وقتی انسان به این مراکز علمی نزدیک میشود با کمال تعجب میبیند که بیشترین مباحثات علمی در حوزههای علوم اسلامی در دانشگاه و حوزه، درگیری فکری با کافران است! یعنی ما در حالی هنوز درگیر اثبات وجود خدا برای کافران و ملحدان هستیم و میخواهیم از ارزش اصل دیانت و حقانیت ایمان صحبت کنیم، که بیشتر در دوران مواجهه با نفاق به سر میبریم، تا مواجهه با کفر.
۱۴۰۰ سال است که اسلام در جریان درگیری با «نفاق» متوقف شده نه درگیری با کفر/ رشد اسلام در گروِ پیروزی ما در درگیری با نفاق است/نفاق در قرآن جایگاهی خطرناکتر از کفر دارد
· جبهۀ اسلام ۱۴۰۰ سال است که با نفاق مواجه است، ولی ما نیروها و مهمات نظری خود را در جبههای که تقریباً نبرد چندانی وجود ندارد-یعنی جبهۀ مبارزه با کفر- قرار میدهیم! ۱۴۰۰ سال است که اسلام در جریان درگیری با نفاق متوقف شده است نه در جریان درگیری با کفر. رشد اسلام تا تحقق یافتن «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(توبه/۳۳) در گروِ پیروزی ما در درگیری با نفاق است.
· نفاق هم جلوههای مختلفی دارد که باید به خوبی شناخته شود در حالیکه کفر واقعاً در برابر دین حرفی برای گفتن ندارد؛ این نفاق است که ذهنها را خراب میکند و موجب انواع تحریفات در دین میشود. امیرالمؤمنین(ع) مبانی چنین نگاهی را به خوبی و با تفصیل در خطبۀ قاصعۀ نهج البلاغه تبیین کرده است.
· نفاق در قرآن کریم هم جایگاهی خطرناکتر از کفر دارد. به حدی که خداوند در سورۀ منافقین به رسول خدا(ص) دربارۀ منافقین میفرماید: «آنها دشمنان واقعیاند، از ایشان بر حذر باش، خدا آنها را بکشد چقدر منحرفند؛ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ»(منافقون/۴) علامۀ طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل همین آیه میفرماید: «بدترین دشمن انسان آن کسى است که واقعاً دشمن باشد، و آدمى او را دوست خود بپندارد.» همچنین قرآن کریم درجای دیگری میفرماید: «بىتردید منافقان در پایینترین طبقه از آتشاند؛ إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»(نساء/۱۴۵) ولی ما غالباً از این دشمن خطرناک غافل هستیم و خودمان را درگیر مباحث کلامی و دیگر مباحث علمی در مواجهه با اهل کفر میدانیم و از نظر منطق و عقلانیت، پیروزی خودمان را بر اهل کفر جشن میگیریم! در حالی که میدان مبارزه با نفاق را به خوبی نشناختهایم.
· البته پرداختن به موضوع کفر و مواجهۀ با آن فی نفسه خوب و لازم است، ولی اگر در مقام ضرورت و اولویت نگاه کنید واقعاً میبینید که ۱۴۰۰ سال است که اصلِ درگیری و مبارزه، بین ایمان و نفاق است. انگار ظهور حضرت برای یک پیروزی راهبردی رقم خواهد خورد و آن «تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَه»(کافی/۳/۴۲۴) خواهد بود، یعنی امام زمان(ع) نفاق را ذلیل خواهد کرد.
امروز جبهۀ کفر پشت جبهۀ نفاق پنهان شده و مبارزه میکند/در شناسایی جبهۀ نفاق ضعیف هستیم/عمدۀ آموزشها و تبلیغات دینی ما معطوف به مواجهه با «کفر» و «معصیت» است و مواجهه با «نفاق» مغفول مانده
· شما دیدید که شهدای دفاع مقدس ما در جریان درگیری با جبهۀ کفر چقدر پیروزمندانه ظاهر شدند و عزت آفریدند و کار را تمام کردند به حدی که دیگر دشمن جرات نمیکند به ما حمله کند. و امروز واقعاً درگیری ما در مقابل جبهۀ کفر، به صورت مستقیم نیست، آنها همه پشت سر نفاق پنهان شدهاند. یک دانشجو باید نفاق را بشناسد. و طلبهای عالم به زمانش است که در درگیری با نفاق دانش لازم را داشته باشد.
· ما در شناسایی جبهۀ نفاق ضعیف هستیم. بخشهای عمدهای از آموزشها و تبلیغات دینیمان معطوف به مواجهه با کافران و جبهۀ کفر است و بخش دیگری از آموزههای دینیمان معطوف به مواجهه با معصیت است و در این میان، مواجهه با نفاق مغفول مانده است.
· اینکه هنوز اسلام بر همۀ ادیان عالم پیروز نشده است، به خاطر این نیست که پشت درهای بستۀ فسق و عصیان متوقف شده باشد، بلکه پشت درهای بستۀ قلعۀ مستحکم نفاق گیر افتاده است.
مسألۀ اصلی جامعۀ ما و جهان امروز، مسألۀ نفاق است/ اولویت امروز ما راه انداختن جریانهای امر به معروفی و نهی از منکری، علیه نفاق است
· برخی از دوستان میگفتند که راجع به امر به معروف بحث کنید. امروز اگر ما بخواهیم دربارۀ امر به معروف و نهی از منکر بحث کنیم، اولویت در امر به معروف و نهی از منکر با کدام موضوع است؟ آیا علیه معصیت و فسق و فجور باید نهی از منکر کنیم یا علیه نفاق؟ اولویت امروز ما راه انداختن جریانهای امر به معروفی و نهی از منکری، علیه نفاق است. که این نیاز به کار بسیار سنگینتری دارد.
· جریانهای نفاق جلوههای مختلفی دارند. خداوند متعال در قرآن کریم خیلی دربارۀ این جلوههای نفاق صحبت فرموده است. در قرآن کریم خداوند دربارۀ نفاق خیلی بیشتر از گناه و معصیت صحبت فرمودهاند. البته واضح است که بزرگترین گناهکاران و فاسقان همان منافقین هستند. (إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُون؛ توبه/۶۷) امروز چالش اصلی مسلمان و مؤمن شدن نیست، آن چیزی که مانع رشد جامعۀ اسلامی و رسیدن اندیشههای ناب اسلامی به جهان بشریت شده، مسألۀ نفاق است. مسألۀ اصلی جامعۀ ما و جهان امروز، مسألۀ نفاق است. ریشۀ اصلی تمام موانع رشد جامعۀ مؤمنین، نفاق است.
· یک زمانی با انواع بحثهای پلورالیستی و معرفتشناسی در حوزۀ دین و ایجاد شبهات مختلف، میخواستند پذیرش انواع جلوههای نفاق را تئوریزه کنند و لباس دانش بر اندام انواع جلوههای نفاق کنند. و میگفتند: «بالاخره نظرات مختلف است»! درحالی که در مسائل اصلی نظرات مختلف نیست. حضرت امام(ره) میفرماید: «اگر تمام پیامبران الهى امروز در یک شهر گرد آیند، هرگز با هم دوییت و اختلاف نخواهند داشت»(جهاد اکبر/۳۰) البته منظورمان از اختلاف، آن اختلافات جزئی که در بین علماء وجود دارد و هیچوقت صدمه نمیزند بلکه موجب رشد میشود، نیست. منظورمان آن دیدگاههایی است که یکدفعهای مطرح میکنند و مثلاً میگویند: «ما اصلاً اسلام سیاسی را قبول نداریم»! این اختلاف نظرات است که خیلی مشکل ایجاد میکند. باید در قرآن و احادیث ببینید که اسم اینها را «نفاق» میگذارند. بروید ببینید که مصادیق نفاق و منافق، در قرآن و احادیث چه کسانی هستند.
طبق آخرین فرمایشهای امام(ره) باید مراقب تفکر حجتیهایها، یعنی نفی حکومت اسلامی و اسلام سیاسی بود/رگههایی از آن طرز تفکر را در دولتهای مختلف میتوان دید
· امروز یک طلبه، یک دانشجوی الهیات و یک پژوهشگر معارف دینی اگر بخواهد در حوزۀ علوم و معارف دینی تلاشی عالمانه انجام دهد باید این تلاش در جهت شناساندن هرچه بیشتر انواع جلوههای نفاق باشد. این نفاقی که ۱۴۰۰ سال است پشت سر آن گیرکردهایم و هنوز خط نفاق شکسته نشده است. البته بعد از انقلاب پیشروی ما در این جبهه خوب بوده و جلو رفتهایم، ولی حضرت امام(ره) در سالهای آخر عمر شریفشان یک جملهای خطاب به اعضای شورای نگهبان دارند که میفرمایند: «حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند» (صحیفه امام/ج۲۱/ص۶۱۲)
· مسلماً امام(ره) میدانستند که انجمن حجتیه، یک سازمان قوی نیست که بتواند همهجا را بگیرد، بلکه امام(ره) به عنوان یک طرز تلقی دینی که حکومت اسلامی و اسلام سیاسی را نفی میکند، از این عبارت «انجمن حجتیه» استفاده کردهاند. جالب اینجاست که وقتی دقت میکنید، رگههایی از آن طرز تفکر حجتیهای را در دولتهای مختلف میتوانید بینید. نیازی هم نیست که حتماً آرم انجمن حجتیه داشته باشد.
· ما در درگیری با جبهۀ کفر معمولاً با عزت و افتخار شهید میدهیم و کارمان از جهت مشخص بودن مرزها خیلی آسانتر است ولی در درگیری با نفاق اینگونه نخواهد بود و کار سخت است؛ چون جریان نفاق، اهل نیرنگبازی است. مثلاً در تاریخ حیات مظلومانۀ امامان در دورۀ بنی عباس، میبینید همان کسانی که عامل شهادت و مظلومیت معصومین(ع) بودند، همانها به دنبال بزرگداشت و تشییع جنازه آنها هم بودند.
· در این میان، اباعبدالله الحسین(ع) توانست جبهۀ نفاق را بشکند. حماسۀ کربلا از جمله به این دلیل یک حماسۀ ماندگار در تاریخ شد، که ماجرا بهگونهای رقم خورد که آنها نتوانستند بدن امام حسین(ع) را با احترام به خاک بسپارند و اهلبیت ایشان را با احترام به مدینه برگردانند(بلکه اسیر کردند و در بیابانها و شهرها چرخانند). اگر این کار را کرده بودند، یقیناً دیگر چیزی از کربلا باقی نمانده بود. آنقدر مظلومیت اباعبدالله(ع) شدید شد که دیگر جریان نفاق نتوانست نفاق خودش را بر حماسۀ کربلا مسلط کند و این مظلومیت را بپوشاند.