کشتی دل برکران عشق لنگر می کشد
طایر طبعم به طوف مرقدت پر می کشد
در حریمت با دعا و ندبه و راز و نیاز
مرغ روحم بال و پر تا عرش اکبر می کشد
بر فراز مرقدت بر سجده افتد آفتاب
ماه توصیف ترا هر شب به منبر می کشد
در جوار تو شبی بودن به از عمر طویل
دل به یادت بال و پر تا قرب داور می کشد
ای امیر عشق و ایمان، ای امام هشتمین
یا علی موسی الرضا، دل سوی تو پر می کشد
با غزل می خوانمت اما غزال دیده ام
با سرشکش گفته هایم را به باور می کشد
عالم خاکی اگر خالی است از خلد برین
باغ رضوان را سرای تو به منظر می کشد
لیلة القدر است گوئی شام میلادت رضا
هر دعا در قدر بر اوج فلک پر می کشد
در میلاد مسعود تو ای شمس شموس
بانگ شادی سر به اوج آسمان پر می کشد
در دو دنیا دست ما از دامنت کوته مباد
این دعا را حضرت باری به باور می کشد
قاصر از توصیف ذات حضرتت اوهام ماست
شور عشق است اینک نامت را به دفتر می کشد
من که لایق نیستم از عشق تو «نورانیم»
عاشق را عشق تا خورشید خاور می کشد
خداداد نورائی اراکی 1393