نماز و نه هیچ عبادت دیگرى، براى خداوند سودى به همراه ندارد و اگر هیچ کس در تمامى هستى سر بر آستان او نساید، بر دامن کبریایى او گردى نمى نشیند. ولى غفلت انسان از خداوند، زمینه سقوط وى به پست ترین درجات را فراهم مى کند. حال آن که یاد خداوند او را بر طریق مستقیم نگاه مى دارد و در طوفان حوادث زندگى و فراز و نشیب آن دست او را مى گیرد.
اگر بخواهیم نقش نماز را در طول زندگى به چیزى تشبیه کنیم، باید بگوییم: نماز همانند چراغ هایى نورانى در مسیرى تاریک و ظلمانى و پیچ در پیچ است که انسان را به پیمودن راه اصلى و منحرف نگشتن و اسیر غول بیابان نشدن دعوت مى کند. این چراغ ها باید همواره روشن باشد وگرنه آدمى ممکن است در مرحله اى به بیغوله اى بیفتد و چه بسا بازگشت از آن میسر نباشد. فلسفه اصلى نماز و دیگر عبادات همین است. بدون نماز و عبادت انسان تربیت نمى شود و توان لازم را براى پیمودن راه کمال نمى یابد